سفارش تبلیغ
صبا ویژن


دوچرخه زندگی

خود

من منم
    تا با خودم؛
من نه منم
    تا بی خودم.

من از بی خودی چه گویم که من همه خودم؟
    گاه خودم
        و گاه در جستجوی خودم!

- خواجه عبدالله انصاری


نویسنده: هومان ׀ تاریخ: پنج شنبه 89/4/17 ׀ موضوع: خود، بی خود، جستجو ׀ لینک این پست ׀ نظرات ( )

من آن خاکم که عاشق می شود

سر تا پای خودم را که خلاصه میکنم، می شوم قد یک کف دست خاک که ممکن بود یک تکه آجر باشد توی دیوار یک خانه، یا یک قلوه سنگ روی شانه ی یک کوه، یا مشتی سنگ ریزه، ته ته اقیانوس؛ یا حتی خاک یک گلدان باشد؛ خاک همین گلدان پشت پنجره...
یک کف دست خاک ممکن است هیچ وقت، هیچ اسمی نداشته باشد و تا همیشه ، خاک باقی بماند ، فقط خاک.
اما حالا یک کف دست خاک وجود دارد که خدا به او اجازه داده نفس بکشد، ببیند، بشنود، بفهمد، جان داشته باشد.
یک مشت خاک که اجازه دارد عاشق بشود، انتخاب کند، عوض بشود، تغییر کند.

وای، خدای بزرگ! من چقدر خوشبختم. من همان خاک انتخاب شده هستم. همان خاکی که با بقیه خاک ها فرق می کند. من آن خاکی هستم که توی دست های خدا ورزیده شده ام و خدا از نفسش در آن دمیده. من آن خاک قیمتی ام.
حالا میفهمم چرا فرشته ها آن قدر حسودیشان شد...

اما اگر این خاک، این خاک برگزیده، خاکی که اسم دارد، قشنگترین اسم دنیا را، خاکی که نور چشمی و عزیز دردانه خداست.
اگر نتواند تغییر کند، اگر عوض نشود، اگر انتخاب نکند، اگر همین طور خاک باقی بماند، اگر آن آخر که قرار است برگردد و خود جدیدش را تحویل خدا بدهد، سرش را بیندازد پایین و بگوید :یا لیتنی کنت تراباً. بگوید: ای کاش خاک بودم...
این وحشتناک ترین جمله ای است که یک آدم می تواند بگوید.

یعنی این که حتی نتوانسته خاک باشد ، چه برسد به آدم! یعنی این که....
خدایا دستمان را بگیر و نیاور آن روزی را که هیچ آدمی چنین بگوید.

- عرفان نظرآهاری


نویسنده: هومان ׀ تاریخ: چهارشنبه 89/4/9 ׀ موضوع: خاک، عاشق، جان ׀ لینک این پست ׀ نظرات ( )


© All Rights Reserved to 6hooman9.Parsiblog.com \ Theme by:
bahar-20 . com