پيامهاي ارسالي
+
//3 دي، روز ملي ثبت احوال// يادم مياد وقتي بچه بودم، شناسنامه برام خيلي جذاب بود، نگاش که مي کردم يه جور احساس غرور داشتم؛ خوب ديگه هويت منو نشون مي داد. صفحه ها رو ورق زدم، رسيدم به صفحه آخر.....
يه لحظه شوکه شدم، چند دقيقه اي به اون خيره شدم و فکر مي کردم/
اين اولين باري بود که صفحه آخر شناسنامه ام رو مي ديدم!
ساقي رضوان
89/10/4
\هومان/
به روزي فکر کردم که اين صفحه پر ميشه و شناسنامه ام رو ميندازن يه گوشه!
ساقي رضوان
الان خيلي مدرنيزه شده شناسامه ها... مث پاسپورت!
+
درود خدا بر حسين باد... مي فرمايد: «اگر دين نداريد، لااقل آزاده باشيد». واي بر يزيدياني که اسم دينداري را بر خود مي نهند و بويي از آزادي و آزادگي نبرده اند...
ساقي رضوان
89/9/28
+
خوشا به حال دل حاجي اي که دور تو گردد...
كوثرانه
89/9/12
خوشا به حال دلِ مُحرِمي که شد به تو مَحْرم * * * تو روح حج ، تو روان حرم ، تو قلب دعايي/ به مشعر و عرفات و به مکّه يوسف زهرا * * * تو مشعر و عرفاتي، تو مکّه و تو منايي/ بيا يابن الحسن ، بيا يابن الحسن
+
**اکسير عشق**هر چند پير و خسته دل و ناتوان شدم/ هرگه که ياد روي تو کردم جوان شدم: چقدر در اشتباهند انسانهايي که فکر مي کنند چون پير شده اند، عاشق شدن را قطع کرده اند؛ چرا که زماني پير شدن را شروع کرده اند که عاشق شدن را قطع کرده اند!
توحيدي
89/7/16
+
تبريک به تو که در ميان شعله هاي آتش، پيام آور ايستادن و سرخ زيستن هستي ***روزت مبارک***
دكتررحمت سخني Dr.Rah
89/7/9
+
واقعا انسان چقدر هنرمنده: اگه بخواد کاري رو انجام بده، راهش رو پيدا مي کنه؛ و اگه نخواد انجامش بده، بهونش رو پيدا مي کنه!
محبان الحسن
89/6/17
ريحانه-18
89/6/8
نيلوفر
89/6/8
نيلوفر
89/6/8
+
ياد دارم که ايام طفوليت، بسيار عبادت مي کردم و شب را با عبادت به سر مي آوردم؛ در زهد و پرهيز جديت داشتم. يک شب در محضر پدرم نشسته بودم و همه شب را بيدار بوده و قرآن مي خواندم، ولي گروهي در کنار ما خوابيده بودند، حتي بامداد براي نماز صبح برنخاستند. به پدرم گفتم: از اين خفتگان يک نفر برنخاست تا دو رکعت نماز بجاي آورد، به گونه اي در خواب غفلت فرو رفته اند که گويي نخوابيده اند بلکه مرده اند.
دكتررحمت سخني Dr.Rah
89/6/5