پيام
+
نامه اي كه منظرش بودم بالاخره رسيد؛ توي يه پاكت سبز و خوشگل عاشقانه برام نوشته بود كه بيا، منتظرتم: 3 بعدازظهر اول ارديبهشت 89، ميدان سپاه!!!

\هومان/
89/2/2
بهاره شريعت
پس نوبت شما هم رسيد.. سربازيت مبارك!!
محبان الحسن
به به! مباركه هومان جان. انشاءالله به سلامتي. البته براي شما كه زياد سخت نيست هر چي باشه مهندسي!
محبان الحسن
شتري كه در خونه همه اقا پسرا مي خوابه، نخواي يا بخواي به پاته، بايد انجام بدي عزيزم.
\هومان/
و رفتم...
محبان الحسن
خدا پشت و پناهت باشه هومان جان. ان شاءالله به سلامتي بري و برگردي. هميشه به يادت هستم عزيزم.
\هومان/
متشکر از لطفتون
*سرفرازباشي ميهن من*
آخي متاسفم كه بايد بگويم بد ترين دوران زندگيت .... اصلا خودت بخوان http://www.parsiblog.com/Link.aspx?LID=76826
\هومان/
تاسف نداره جانم/ تازه بهترين دوران عمرم داره شروع ميشه
*سرفرازباشي ميهن من*
وا لا ما رفتيم بجز بدي هيچي نداشت... حالا مي خواهيد شعار بدهيد بحث ديگري است.
\هومان/
دقيقا همينطوره، اگه بنا باشه همش مشکلات رو ببينيم ممکنه همون فرصتهاي کوچيک رو هم از دست بديم...
\هومان/
در هر صورت به من که قراره خيلي خوش بگذره، شما رو نمي دونم!!
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید