واژه انسان را با انس و الفت هم ریشه می دانند (برخی با نسیان و فراموشی هم ریشه دانسته اند). او احساس نیاز می کند و مطلوب خویش را می جوید. زمانی که آنرا می یابد، با آن مأنوس می شود، مهر و محبت می کند و احساس یگانگی در وی پدیدار می شود (و اینجاست که دیگر محبوبش را فراموش نخواهد کرد).
این نیروی جاودانه محبت است که انسانها را به هم، و زمین را به آسمان پیوند می دهد؛ و عشق می آفریند: عشق به انسان، به طبیعت، به وطن، و... عشق به خالق هستی، خالق مهربانی و محبت.
این من و ما نشانه بیگانگی ست/ صد دل به یکدگر چو شود آشنا، یکیست (صائب)
به راستی، انسان با هرچه انس گیرد، به همان نزدیک می شود، و به یگانگی با آن خواهد رسید.
اگر با زمین مأنوس شوی، در آن فرو خواهی رفت، تا اعماق تاریکی... و اگر با آسمان مأنوس شوی، به اوج خواهی رسید، تا منشاء نور و روشنایی.
با کسی مأنوس شو که تو را به آسمانها برد و پرواز را به تو بیاموزد... آنگاه که در آسمان جان پر گشودی، خواهی دید که... غیر او هیچ نیست!
|